سلام.سلام.
امروز داشتيم ناهار ميخورديم يهو تلفن زنگ خورد...
ته تغاري ميگه برو بردار تلفن رو،من ميگم برو ديگه...
رفت شماره رو ميخونه ميگه اين کيه؟تلفن رو برميداره و ميگه عه تلفن وصله...
منم گوشي پدر رو که روي سفره بود قاپيدم...
نتمون هم وصل شده بود...از خوشحالي دوست داشتم چرخ بزنم مثل گردباد برم توي آسمون...
آخ وبم...خيلي دوستت دارم...دوستاي گلم خيلي دوستتون دارم...
##ميناجون تولدت مبارک.